کد مطلب:59761 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:235

چهره علی در جنگ خیبر











پس از صلح حُدَیبِیّه ، جریان جنگ خیبر[1] در سال هفتم هجرت پیش آمد و پیروزی در این جنگ نیز به دست امیرمؤ منان علی (علیه السلام) انجام گرفت و از افتخارات زندگی آن حضرت ، مربوط به فتح در این جنگ است كه همه راویان و تاریخ نویسان بر آن اتّفاق دارند و هیچ كس تردید در آن ننموده است.

آنگاه كه ابوبكر پرچم را به دست گرفت و شكست خورد و این شكست مایه سرافكندگی و ذلّت بسیار عظیم مسلمین گردید، سپس ‍ رسول خدا پرچم را به دست رفیق او (یعنی عمر بن خطّاب) داد او نیز همانند اوّلی با شكست و سرافكندگی بازگشت وهمین پیشامد، اسلام را در سراشیبی سقوط و خطر جدّی قرار داده بود و رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را بسیار ناراحت كرد و آثار خشم و اندوه از چهره رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) مشاهده می شد (در این موقعیّت خطیر و سرنوشت ساز) پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فریاد برآورد:

«لاَُعْطیَنَّ الرّایَةَ غَداً رَجُلاً یُحِبُّهُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَیُحِبُّ اللّهَ وَرَسُولَهُ كَرّارٌ غَیْرُ فَرّارٍ لا یَرْجِعُ حَتّی یَفْتَحُ اللّهُ عَلی یَدَیْهِ».

«قطعا فردا پرچم را به دست مردی می دهم كه خدا و رسولش او را دوست دارند و او خدا و رسولش را دوست دارد، او كه حمله های پیاپی می كند و هرگز پشت به جنگ نمی نماید و از جبهه بازنمی گردد تا خداوند به دست او فتح و پیروزی را نصیب فرماید».

پرچم را (فردای آن روز) به دست امیرمؤ منان علی (علیه السلام) داد و فتح خیبر به دست او انجام یافت. از مفهوم گفتار رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) (در سخن فوق) استفاده می شود كه آن دونفر فراری دارای آن وصفی كه پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از علی (علیه السلام) نمود (یعنی او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند) نیستند، چنانكه ذكر وصف «كَرّار» (حمله كننده استوارو ثابت قدم در صحنه جنگ) بیانگر خروج فراریان از این وصف است و این جبران قهرمانانه علی (علیه السلام) از خسارات شكستهای قبل ، دلیل روشنی بر یگانگی حضرت علی (علیه السلام) در این پیروزی آفرینی و افتخار است كه احدی در این افتخار، با علی (علیه السلام) شركت ندارد.

حسّان بن ثابت (شاعر معروف رسول خدا) در این راستا چنین سرود:


وَكانَ عَلِیُّ اَرَمَدُ الْعَیْنِ یَبْتَغِی
دَواءً فَلَمّا لَمْ یَحِسّ مُداوِیاً


شَفاهُ رَسُولُ اللّهِ مِنْه بِتَفْلَةٍ
فَبُورِكَ مُرْقَیاً وَبُورِكَ راقِیاً


وَقالَ سَأَعْطی الرَّایَةَ الْیَوْمُ صارِماً
كَمِیّاً مُحِبّاً لِلرَّسُولِ مُوالِیاً


یُحِبُّ اْلاِ لهَ وَاْلاِ لَهُ یُحبُّهُ
بِهِ یَفْتَحُ اللّهُ الْحُصُون الاَْوابِیاً


فَاَصْفی بِها دوُنَ الْبَرِیَّةِ كُلِّها
عَلِیّاً وَسَمّاهُ الْوَزِیرَ الْمُواخِیاً


«علی (علیه السلام) درد چشم داشت و به دنبال دوای شفابخش ‍ می گشت ولی به آن دست نیافت ،سرانجام رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)به وسیله مالیدن آب دهانش (به چشم علی (علیه السلام» به او شفا داد. پس مبارك و خجسته باد هم او كه شفا یافت و هم او كه شفا داد».

و پیامبر فرمود:«امروز پرچم را به دست مردی بسپارم كه دارای شمشیری برنده است و فردی شجاع می باشد و دوستی تناتنگ با رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) دارد» اوست كه خداوند را دوست دارد و خدا هم او را دوست دارد و خدا به دست او قلعه های ستبر و استوار را فتح كند برای انجام این كار در میان همه مردم ، علی (علیه السلام) را برگزید و او را وزیر و برادر خود خواند».

پس از جنگ خیبر، حوادث دیگری رخ داد كه همانند آنچه قبلاً ذكر شد، نبود و بیشتر به صورت گروهی (گروه ضربت) بود كه پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آن را تشكیل می داد و به سوی دشمن می فرستاد و خود آن حضرت در میانشان نبود و این رویدادها اهمیّت رویدادهای سابق را نداشت ؛ زیرا دشمنان ، ضعیف شده بودند و بعضی از مسلمین نیاز به دیگران نداشتند، گرچه امیر مؤ منان علی (علیه السلام) در همه این حوادث و فراز و نشیبها نقش سازنده و بهره وافر در گفتار و رفتار داشت.







    1. «خیبر» سرزمین حاصلخیز در 32 فرسخی شمال مدینه ، دارای هفت قلعه و بالغ بر بیست هزار سكنه یهودی بوده ، پیامبر با 1600 نفر با روش غافلگیرانه وارد این سرزمین شد تا این آخرین كانون ضدّ اسلامی را تحت حكومت اسلام درآورد، مسلمین قلعه های آنان را یكی پس ‍ از دیگری فتح كردند و برای فتح قلعه «وطیح» و «سلالم» بین یهود و مسلمین درگیریهای شدیدی رخ داد و ده روز طول كشید، سرانجام علی (علیه السلام) پرچم را به دست گرفت و موجب پیروزی كامل مسلمین گردید.